o783503_download.jpg

 

اینک رویاها

برای رویا پردازها

دست نیافتنی‌ اند

هم‌ چنان که ترانه‌ ها

برای ترانه­‌خوان‌ها.

شب تاریک و آهن سرد

بر شماری از سرزمین ­‌ها

چیره می‌ شود

اما رویا

باز خواهد گشت

و ترانه

قفس خود را در هم می‌ شکند


((لنگستون هیوز ))

برگردان: رامین خواجه‌ پور 


 

k688145_37020711_1928891303835622_6162646005192851456_n.jpg

 

هزار پلک زدم

تو هنوز آن روبرو نشسته بودی

سرد و سنگی

با تنی که بوی دل زدگی می داد

پلک می زدم و عشق

کوچک و کوک تر می شد

عشق برکه ای بود

کوچک اما عمیق

و من آفتاب تند

که پیش از عصر

از سر برکه گذشته بودم


((شیوا اردوئی))

https://telegram.me/sherebarankhorde

6cx5_10.png


 

 

چنان زلال شود

آن کسی که تو را یک بار

فقط یک بار نگاه کند

که هیچ‌گاه کسی جز تو را نبیند از آن پس

حتی اگر هزار بار هزاران چهره را نگاه کند.

یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان

اگر آدم‌هایش بدون رؤیتِ تو

چشم گشوده باشند.

چگونه جهان به غربتِ ابدی

دوباره عادت خواهد کرد

اگر تو را نبیند


((رضا براهنی))

https://telegram.me/sherebarankhorde

6cx5_10.png


باز امشب به هوایت درِ این خانه زدم پشت پا بر طمع شوکت شاهانه زدم خرقه بردوش بینداختم از شوق وصال رخت بر بستم، ز خرابات به میخانه زدم عهد بستم که دگر نشکنمش توبه خود تا که اُتراق در این مکتب رندانه زدم خواهم از عشق تو دیوانه و رسوا بشوم که گناهت، به نام دل دیوانه زدم آتشی هست در این دل که خود افروخته ام آتشی بود که بر حرمت پروانه زدم دل بردم ز همه عالم و آدم، و فقط تکیه بر گنج نهان در دل ویرانه زدم من نه آنم که دم از عشق زنم خود، سر خود فرصتی داد دم از صاحب
عشقت محاکمه ی عجیبی بود! مانند محاکمه ی من با دلم این بار هم از آزمون دلت جان سالم به در میبرم در خیال خود ، با تو قدم میزنم با تو شعر می سرایم تو را آغوش میگیرم تاتنم سرمای بی کسی را از دور هم، نچشد روز ها را با تو میخواهم شیطنت را با تو! دفترم از عشق ورق میخورد به گمانم او هم دلتنگ عطر حضر توست ! ((پانیذ پیرانی))
از همه‌ چیز غم ‌انگیزتر این بود که زندگی ادامه داشت. اگر معشوقی دنیا را ترک کند زندگی باید برای آن عاشق به پایان برسد. اما هرگز پایانی در کار نبود و دلیل اصلی صبح بلند شدنِ اغلب مردم همین بود؛ بلند می‌شدند نه به خاطر اینکه فرقی می‌کرد، بلکه به این خاطر که فرقی نمی‌کرد. از کتابِ درختِ شب ((ترومن کاپوتی)) ترجمه: امید نیک‌فرجام گروه شعر های باران خورده در تلگرام???? t.me/sherebarankhordee
تو تهران من دهدشت سالهاست پارک ها را با نقصی پرسه می زنم درخت ها را می شناسم می دانم عصر کدام آدم ها برای تفریح می آیند با چند قطره خون می روم تا با سبزی برگ آواره ها گفتگو کنم شنیدم همه آوازها را از پرندگان تا زخم آدم ها را پرم از درد پرم از گریه پرم از ناله های زجر آور محدوده بود و نبود من چند متر زمین است می نشینم روی صندلی آهنی و خودم را به یاد می آورم راستی من کیستم چرا روزهایم از تو خالی اند آنجا کسی گیتار می زند تو را موسیقی می بینم تو را شکوفه انار
آخر یک روز خیالت مرا خواهد برد سوار بر پرنده ای تیزبال از گذشته های دور تا رسیدن های محال بال خواهم زد و در طلوعی غم انگیز از اشک هایم، شهر را در رنگین کمانی فرو خواهم برد که چتری شود بر سر عشاقی که با دست های گره خورده و چشمانی پر شور آسمان را شرمسار کنند از نفس هایی که از من دریغ کرد . ((غزل رجب زاده)) - ????????????
خانه دریچه ای رو به بهشت داشت نور می بارید از آسمان اش شمعدانی مست می کرد چشم های منتظر پشت دیوار کاهگلی شعر را سکوت در ازدحام شب و نگاه بی قرار ماه عشق را فریاد می زد باغچه دست فصل‌ها را خوانده بود می دانست پاییز آغاز نبودنهاست! ((محمد رضا سلطانی)) - ???????????? t.me/mohammadshirinzadeh

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانواده برتر منابع پایدار مهریز موزیک | دانلود آهنگ جدید EggmanLand دانلود رایگان ایران فروشگاه معرفی اجناس فیلم کنکور ارشد برق-کلاس آنلاین Baranfilmd