آخر یک روز خیالت مرا خواهد برد سوار بر پرنده ای تیزبال از گذشته های دور تا رسیدن های محال بال خواهم زد و در طلوعی غم انگیز از اشک هایم، شهر را در رنگین کمانی فرو خواهم برد که چتری شود بر سر عشاقی که با دست های گره خورده و چشمانی پر شور آسمان را شرمسار کنند از نفس هایی که از من دریغ کرد . ((غزل رجب زاده)) - ???????????? منبع
درباره این سایت